یه فلسفه ی کودکانه

   

       

          

امروز خواهرزاده بنده که از مهد کودک برگشته بود خطاب به بنده فرمود (با جیغ و صدای گوش خراش بخونید) : توپ سفیدم قشنگی و نازی ، حالا من می خوام برم …  این شعر رو چند بار با همون صدایی که اشاره کردم برای من اجرای ۲ صدایی کرد . اون یکی صدا مربوط بود به پسرخاله ایشان که باز هم خواهر زاده بنده تشریف دارن و با هم یه مهد کودک رو تسخیر کردن !!! و گاهی بعد از مهد به خونه ما میان . 
خلاصه اینقدر این شعر رو تکرار کردن که دیگه منم هی تکرار میکردم !!! 


من یه عادتی که دارم اونم اینه که توی هر چیزی دنبال یه دلیل و نشانه میگردم و عقیده دارم میشه از ساده ترین چیز ها هم یه درس بزرگ برای زندگی برداشت کرد. اینها همه دست به دست هم دادن تا توی این پست برداشت هایی رو که از این شعر کودکانه به ذهنم رسید رو بنویسم.  

 


توپ سفیدم قشنگی و نازی
از همون کودکی همه ی سادگی و قشنگی رو به ما  توی سفیدی یاد دادن .حالا نه حتما رنگ سفید بلکه منظور پاکی و خالص بودن هست . یه جور هارمونی برگشت ، اونایی که درس هنر خونده باشن متوجه میشن تمامی رنگ ها اگه با هم قاطی بشن رنگ سفید رو تشکیل میدن ولی اگه یکی از رنگها ناخالصی داشته باشه به نسبت اون ناخالصی سفید به طیف خاکستری نزدیک میشه. توپ هم که دل همه بچه هاست و سفیدی به پاکی تشبیه میشه
 

 

حالا من می خوام برم به بازی
بعد از اینکه به اون پاکی و خلوص کودکانه که در همه ما وجود داره اشاره شد متوجه میشیم که زندگی رو شروع میکنیم البته با دلی سفید و پاک، هیچ کس با یه دل (توپ) سیاه زندگی (بازی) رو شروع نمیکنه . این همون عدل خداست. و اگه لکه یا پارگی روی توپ دیدین بدونین خودتون یه کاری کردین. 

 


بازی چه خوبه با بچه های خوب 

زندگی زیباست اگه با زیبایی همگون باشی .  همنشینی با انسان های پاک زندگی انسان رو جلا میده. پس هم بازیهاتو درست انتخاب کن ( دوست ، همسایه و مهمتر از همه همسر ) 

 


بازی می کنم با یک دونه توپ
برای بازی فقط به یه توپ احتیاج داری ، یه عشق(توپ) رو فقط درون زندگیت (بازیت) راه بده تا بقیه عشق ها رو که شاخه های از اون هست رو توی زندگیت تجربه کنی. که همون توپ سفیدی هست که اول زندگی هدیه گرفتی (عشق به خدا) 


 

چون پرت می کنم توپ سفیدم را       از جا می پره می ره تو هوا
به محض اینکه بازی رو یا یه دل پاک  آغاز کنی صعود میکنی . هرچی ضربه محکمی به توپ بزنی (همون زندگی با عشق و مهربانی به دیگران) ارزشت بالاتر میره. این همون تقوایی که چند ساله همه داریم ازش دم میزنیم . 

 


قلقل می خوره تو زمین ورزش    یک و دو سه و چار و پنج و شش
و آخرش میفهمی تموم این بازی ها توی زمین ورزش یه قوانینی داره و از یه سلسله مراتبی پشتیبانی میکنه و نمیشه هر جور که خواستیم بشماریم ، این زمین بازی رو کسی داوری میکنه که به عدالتش هیچ شکی نیست . پس اعتراض نکن و دنبال راه فرار نگرد فقط با عشق دفعاتی که توپ سفیدت به زمین میخوره بشمار و سعی کن دفعه بعد توپت رو بالا تر بندازی تا بیشتر قل بخوره.

سعی کن توی بازی زندگی زمین نخوری اگه خوردی زود پاشو بازی وقتش کمه و بفیه بازیکن ها به خاطر تو تا آخر بازی صبر نمیکنن و البته یادت باشه جایزه بهترین بازیکن رو به کسی میدن که بازی زیباتری نشون بده نه اینکه کفش و لباس فاخر تری داشته باشه.

برداشت از  :  http://blog.karenjak.com/?p=130
 
  
         
 
نظرات 3 + ارسال نظر
میثم شنبه 15 فروردین 1388 ساعت 14:33 http://meisamh.pib.ir

جانم؟؟؟
دوباره فلسفه ....
اینا ربط به از وحدت به کثرت و دوباره از کثرت به وحدت نداره که ...
اینا رو اگه به خواهرزادت میگفتی از این شعر بیزار میشد/.

[ بدون نام ] یکشنبه 16 فروردین 1388 ساعت 01:01

منتظرماااااا

فریبا مامان رایان دوشنبه 17 فروردین 1388 ساعت 10:58

جالب بود
بلاخره تئونستم وبلاگ رو بخونم...ارزو میکنم همیشه شاد و سلامت باشید و برقرار

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد