اگر تساوی بین میزان مصرف انرژی و دریافت انرژی وجود داشته باشد، وزن ثابت میماند.
اگر چنانچه میزان دریافت (غذا خوردن) از میزان مصرف (فعالیتهای روزانه، ورزش) پیشی گیرد، وزن افزایش میابد.
وزن گیری تدریجی موثرترین روش در افزایش وزن است . افزایش وزنی معدل ۱ تا ۱/۵ کیلوگرم در ماه (معادل۷۷۰۰ تا۱۱۲۰۰ کیلوکالری)، اگر همراه با فعالیت بدنی مناسب باشد، میتواند به شما کمک کند تا بدنتان بیشتر تودهٔ ماهیچه ای بسازد به جای اینکه بافت چربی انبار کند.
همچون سایر رژیمهای غذائی، اولین قدم مشاوره با پزشک معالج و اطمینان از سلامتی کامل است. شاخص تودهٔ بدنتان را محاسبه کنید و ببینید که آیا اصولا نیاز دارید که وزن اضافه کنید یا خیر. اگر حتی در محدوده کم وزن ولی بسیار نزدیک به نرمال هستید، نیازی به وزن گیری ندارید و به مرور زمان وزن شما افزایش میابد. چند روزی دریافت کل مواد غذائی و نوشیدنیهایتان را یادداشت کرده و آنرا با هرم مواد غذائی مقایسه کنید تا ببینید در حال حاضر در مقایسه با این راهنما چگونه عمل میکنید.
چندین روش صحیح که میتواید مازاد کالری در رژیم غذایی اتان ایجاد کنید عبارتند از:
تعداد وعده های غذائی را افزایش دهید: به جای سه وعده , سعی کنید ۵ یا ۶ وعده غذا بخورید.
غذاهایی را انتخاب کنید که سرشار از مواد مغذی هستند: غلات سبوس دار، میوهها و سبزیها, لبنیات کم چرب,گوشتهای بدون چربی و خشکبار.
خودرا با نوشیدنیهای کم ارزش سیر نکنید. نوشابه ها، چای و قهوه، مواد مغذی چندانی ندارند. در عوض استفاده از معجونهای حاوی شیر همراه با میوهها و مغزها ( خشکبار) نیم ساعت پیش و یا پس از وعده های غذایی میتواند میزان دریافت کالری را افزایش دهد بدون اینکه اشتهای شما را کور کند.
میان وعده های پر کالری استفاده کنید. خشکبار، نان و پنیر و گردو و یا ساندویچ تخم مرغ و یا گوشت میتواند میان وعدهٔ ایده آلی در طول روز باشد.
غذاهارا پر کالری کنید:
به لبنیاتتان پودر شیر خشک بدون چربی بیفزایید. پنیر را همراه ماکارونی و یا قورمه سبزی و یا سالاد استفاده کنید. به سوپ تان شیر خشک بدون چربی و یا مرغ اضافه کنید.گهگاهی از خوردنیهای شیرین استفاده کنید. تنقلاتی استفاده کنید که مواد مغذی نیز دارند. ماست میوه ای، بستنی کم چرب، دسرهای میوه ای، و پودینگ نمونه ای از این گونه تنقلات هستند.
فعالیت بدنی روزانه میتواند به ساخت ماهیچه و کاهش بافت چربی کمک کند.
سعی کنید خشکبار و آجیل همیشه همراه داشته باشید.
سعی کنید همهٔ وعده های غذائی را سرموقع مصرف کنید.
![]() |
گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.
حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
او به شهر رفته
و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.
او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات
جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست
چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .
کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.
کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند
چون او با پتروس چت می کرد.
پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.
پتروس دید که سد سوراخ شده
اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.
او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.
پتروس در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت
با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .
ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .
ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .
ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.
قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .
کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.
خانه مثل همیشه سوت و کور بود .
الان چند سالی است که
کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد
او حتی مهمان خوانده هم ندارد.
او حوصله ی مهمان ندارد.
او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید
چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .
اما او از چوپان دروغگو گله ندارد
چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد
به همین دلیل است که دیگر
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد .
دشت هایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند !
در گلستانه چه بوی علفی می آمد!
من در این آبادی ، پی چیزی می گشتم :
پی خوابی شاید ،
پی نوری ، ریگی ، لبخندی .
پشت تبریزی ها
غفلت پاکی بود ، که صدایم می زد .
پای نی زاری ماندم ، باد می آمد ، گوش دادم :
چه کسی با من حرف می زد ؟
سوسماری لغزید
راه افتادم .
یونجه زاری سر راه ،
بعد جالیز خیار ، بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم ، و نشستم ، پاها در آب :
" من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی ، سر رسد از پس کوه .
چه کسی پشت درختان است!
هیچ ، می چرد گاوی در کرد.
سایه هایی بی لک ،
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس ! جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست :
مهربانی هست، سیب هست ، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست ، زندگی باید کرد .
در دل من چیزی است ، مثل یک بیشه نور ، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه. دورها آوایی است ، که مرا می خواند."
"زنده یاد سهراب سپهری"