انسان سالم نیاز به تنوع و احساس و درگیری تازه دارد .
انسان سالم میداند که خوشبختی هدف نیست و چه بسا زندگی شخص سالم سخت و تلخ و آکنده از درد و رنج باشد .
انسان سالم در زندگی ایجاد انگیزه تازه ، نیرومند و حیات بخش ایجاد میکند .
انگیزه شخصیت سالم ، آمال و آرزوها و امیدهای اوست .
انسان سالم خود را با فعالیت ها گسترش می بخشد .
انسان سالم در کار مشارکت اصیل دارد و کار فقط برای درآمد نیست و نیازهای دیگران را نیز بر می آورد.
انسان سالم ارتباط صمیمانه با دیگران دارد و توانایی ایجاد رابطه سالم بدون درد و ترس و پر از عشق بدون انتظار را دارد .
انسان سالم امنیت عاطفی دارد و درواقع پذیرفتن خویشتن است . نقاط ضعف و قدرت خود را می بیند .
انسان سالم واقع بینانه می نگرد و همه مردم را نیک یا بد نمی پندارد. واقعیت را همان گونه که هست می پذیرد .
انسان سالم مهارت و وظایف خود را میداند و میداند که مهارت داشتن به تنهایی کافی نیست و بلکه خوبست که مهارتها را به شیوه های صمیمانه و مشتاقانه و متعهدانه بکار برد و از خود از هر جهت مایه گذارد.
انسان سالم روی عینیت بخشیدن به خود کار میکند و برای خودشناسی همیشه کار میکند .
انسان سالم تقصیرها و اشتباهها و کمبودها و دریافت نکردن های خود را به دیگران نسبت نمیدهد .
انسان سالم به جلو می نگرد و هدف به جلو رفتن است .
انسان سالم از واژه «بهتر است » استفاده میکند و نه از واژه «باید».
انسان سالم میتواند راحت عشق بورزد و خود را در روابط مهرآمیز با دیگران گسترش بدهد . کمال و توفیق دیگران برای او دست کم به اندازه رشد و اعتلای خودش اهمیت دارد .
انسان سالم چون خود را میشناسد از رابطه اش با خود و دنیای پیرامونش صدمه نمی خورد .
انسان سالم از تجربه تلخ و شیرین می آموزد و آنها را بدشانسی نمی نامد.
انسان سالم با کنش کامل در هر لحظه زندگی همه جانبه دارد . هر تجربه ای برای او چنان تازه است که گویی پیش از آن هرگز وجود نداشته است .
انسان سالم ، انسان تدافعی نیست و از اینکه مردم درباره او چه بیاندیشند ترسی ندارد . او از مباداها واهمه ندارد و بهترین تلاش خود را در هرمرحله از زندگی انجام میدهد.
انسان سالم برپایه عوامل عاطفی ، عقل و منطق عمل میکند .
انسان سالم از آزادی عمل و انتخاب و بدون محدودیت و ممنوعیت عمل میکند .
انسان سالم میداند که آزادی انتخاب قانون درست است .
انسان سالم که دارای کنش و کارکرد کامل است بسیار خلاق است . او با رهنمودهای از پیش تعیین شده زندگی نمیکند .
انسان سالم اظهار نظر شخصی خود را بدون ترس بیان میکند .
انسان سالم خودش است و مانند کودکان بی غل و غش و بدون انتظار از خود و دیگران عمل میکند و احساس تسلط بر زندگی و رهایی از هرقید و محدودیت دارد.
انسان سالم خود جسمانی را میشناسد و میداند که چیزهایی در بیرون من است که با من تفاوت دارند .
این خود شناسی حدود 15 ماهگی ایجاد میشود و آن همان تمایزی است که کودک شیرخوار میان انگشتهایش و چیزی که با انگشتهایش گرفته است میگذارد .
انسان سالم هویت خود را تشخیص میدهد و آن همان نام خود کودک است که حس «من» یا «خود» را به وجود می آورد . من کیستم را میشناسد .
انسان سالم احترام به خود را که مرحله اکتشاف است و در دوسالگی آغاز میشود را میشناسد . من .... میخواهم .... من .... میخواهم ....
انسان سالم گسترش خود و محدودیت ها را میبیند و می شناسد .
آغاز توانایی از 4 سالگی شروع میشود . "مال من ، کشور من ، شغل من ، دین من ...
انسان سالم تصور از خود را می شناسد و اینکه خود را چگونه می بیند و از آنچه از 0 تا8 سالگی به او گفته اند که کار بد تو و رفتار بد تو ... پس تو بد هستی
خود را دور می کند و تصور خوب ازخود میسازد .
انسان سالم خود و دیگران را دوست دارد و هرگز خود و دیگران را سرزنش نمی کند و اشتباهات خود و دیگران را پله ترقی خود در آینده میداند .
ما بعد از کلی تاخیر بالاخره با عکس اومدیم.....
ممنون از مطالب مفیدتون
راستی چرا ردباره گل پسر مردادی تون چیزی نمی نویسید؟
موفق باشید